جدول جو
جدول جو

معنی گسسته نور - جستجوی لغت در جدول جو

گسسته نور
(گُ سَسْ تَ / تِ)
کنایه از ماه نو است که هلال باشد، پیاله را نیز گویند که طلا و نقره به اندام کشتی ساخته باشند این لغت را در مؤیدالفضلا با کاف تازی نوشته اند. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گسسته نور
ماه نو هلال، پیاله ای که از طلا و نقره بشکل کشتی سازند
تصویری از گسسته نور
تصویر گسسته نور
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گُ سَسْ تَ / تِ کَ مَ)
آنکه کمربند او باز شده باشد. آنکه کمربند او پاره شده باشد:
شکسته دل و دست بر خاک سر
دریده سلیح و گسسته کمر.
فردوسی.
شکسته سلیح وگسسته کمر
نه بوق و نه کوس و نه پا و نه سر.
فردوسی.
سوی شاه ترکان نهادند سر
گشاده سلیح وگسسته کمر.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
آنکه کمربندش باز یا پاره شده: شکسته سلیح و گسسته کمر نه بوق و نه کوس و نه پا و نه پر
فرهنگ لغت هوشیار